مرجانم ملقب به خانم باوریانپور
توی دوران کرونا پر از حس بد شدم از داشتن یک کار روتین و دلم تغییر و یادگیری میخواست.
کلاسهای نقاشی رنگ و روغن و اکریلیک ثبتنام کردم و با دنیای هنر دوستیم آغاز شد.
اوایل تفریحی نقاشی میکشیدم و کلاس میرفتم ولی بعد تصمیم گرفتم که سفارش هم بگیرم و صفحه باور متولد شد.
نقاشی رو ادامه دادم تا اینکه دو سال پیش با هنر آینه آنتیک آشنا شدم و جذب دنیای قشنگ آینهها شدم و برای آشنایی بیشتر با هنر آینه آنتیک رفتم گرگان و از استاد عزیزی این هنر رو یاد گرفتم ( به این حد طالب علم و دانش هستم من )
تولید قاب آینه را تصمیم گرفتم به صورت جدی به عنوان شغل دومم پیش ببرم. اوایلش توی اتاقم کار میکردم ولی بعد از مدتی به دلیل بوی مواد و رنگ، مامانم شاکی شد و تصمیم گرفتم که یه کارگاه کوچولو واسه خودم داشته باشم.
با کمک یکی از دوستانم تونستم یه اتاق توی بافت تاریخی اجاره کنم و اینجوری از بهمن ۱۴۰۱، توی کارگاه باور شروع به کار کردم و کارگاه باور شد نقطه امن و عزیزم.
اوایل خیلی فروش نداشتم واسه دل خودم بیشتر قابا رو تولید میکردم تا اینکه تینا و رامتین عزیزم بهم پیشنهاد آر تی تی رو دادن.
با همراهی و حمایت دوستای عزیزم و نارتیتی جان، انگیزه اون روزها بعد از آر تی تی چند برابر شد.
الان یه گروه هنری کوچیکیم که کارها رو پیش میبریم و تموم تلاش این گروه بزرگتر و قویتر شدن باوره.
بعد از مدتها بالاخره شغل کارمندی رو وداع گفتم و تصمیم گرفتم تمام وقت تمرکزم رو بذارم برای باور و یادگیری...